با موتور به سمت میدان آزادی می رفتیم. یه ماشین مدل بالا از کنارمون رد
شد. خانمی که کنار راننده نشسته بود و حجاب مناسبی نداشت، حرف زشتی به
ابراهیم زد. ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش."
اشاره کردیم و اتومبیل کنار خیابون ایستاد. ابراهیم همین طور که روی موتور نشسته بود، سلام و احوال پرسی گرمی کرد!
راننده توقع چنین برخوردی نداشت. ابراهیم گفت:
"من خیلی معذرت می خوام؛ خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. می خوام بدونم که...."
راننده حرفشو قطع کرد: "خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد!"
ابراهیم گفت: "نه آقا اینطوری صحبت نکنین. من فقط می خوام بدونم آیا حقی از
ایشون گردن بنده هست؟ یا من کار نادرستی کردم که با من اینطوری برخورد
کردن؟!"
راننده پیاده شد و صورت ابراهیم رو بوسید و گفت: "نه دوست عزیز، شما هیچ خطایی نکردی. ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده ایم."
***
ابراهیم همیشه می گفت:
"در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد."